انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
ترامپ و محوریت توانمندیهای اقتصادی و نظامی در قلمرو سیاست خارجی
15
34
FA
حسین
دهشیار
استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
h_daheshiar@yahoo.com
در دهههای متوالی در بطن نظام بینالملل دوقطبی، تکقطبی و پساتکقطبی متشکل از قطبهای قدرت متعدد، آمریکا سیاست خارجی بینالمللگرا و سلطهطلبی را دنبال کرده است. برای تحقق اهداف در طی این برهه زمانی آمریکا مجموعهای از مولفههای مادی و معنایی را به کار گرفت تا با قلیلترین هزینهها فزونترین دستاوردها را به صحنه آورد. با به قدرت رسیدن دونالد جان ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس چمهور آمریکا باید انتظار داشت تا اعتبار فزونتری برای تواناییهای اقتصادی و نظامی به عنوان اهرمهای فشار بر بازیگران رقیب و دشمن در جهت اثرگذاری بر رفتارها و دگرگونساختن درک و استنباط آنان مطرح گردد. از طرفی، رئیس جمهور آمریکا که خود را پرچمدار سیاست خارجی ملیگرا قلمداد میسازد به ضرورت این نوع نگرش توجه متفاوتی به ظرفیتهای مادی قابل انتظار است. سوالی که مطرح میگردد این میباشد که جایگاه قدرت نظامی و توان اقتصادی درسیاست خارجی ملیگرای آمریکا تحت زعامت دونالد جان ترامپ چه خواهد بود. او محققا در کسوت پرچمدار سیاست خارجی آمریکامحور، در سطحی وسیعتر از اهرمهای اقتصادی و نظامی بهره خواهد گرفت تا تحقق اهداف را ممکن سازد.
ملیگرایی,ظرفیتهای اقتصادی,مولفههای نظامی,تولید ناخالص داخلی,پساتکقطبی
https://www.iisajournals.ir/article_45862.html
https://www.iisajournals.ir/article_45862_53f6e7ebedba5b321468916c2b1cbeb1.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
نقش ارتباطات میان فرهنگی در تصمیم کشورها به تنشزدایی
35
58
FA
دکتر محمدحسین
جمشیدی
استادیار روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
دکتر احمد
سلطانینژاد
استادیار روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
جلیل
بیات
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
jalil.bayat@gmail.com
تنشزدایی یکی از رویکردهای مورد توجه در سیاست خارجی است که به خصوص از دهه هفتاد میلادی مورد اقبال قرار گرفت. اگرچه شاید چنین به نظر برسد که نقش اصلی در تصمیم کشورها به تنشزدایی توسط رهبران و سیاستمداران گرفته میشود، اما مردم نیز میتوانند در اتخاذ و پیگیری این سیاست نقش داشته باشند. هنگامی که افراد تصور و ادراک خود را نسبت به یک کشور تغییر میدهند شرایط را برای تصمیم رهبران جهت تغییر رویکرد نسبت به کشور مورد نظر فراهم میکنند؛ چراکه تصمیمات رهبران متاثر از افکار عمومی در جامعه است. لذا میتوان گفت تنشزدایی میان کشورها به دو صورت امکانپذیر است. در یک حالت تنشزدایی میان رهبران و طبقه حاکمه دو کشور صورت میگیرد که میتوان از آن با عنوان «تنشزدایی از بالا» نام برد و حالت دوم که ابتدا تنشزدایی میان مردم دو کشور صورت میگیرد و سپس به رهبران القاء میشود که میتوان آن را «تنشزدایی از پایین» نام نهاد. این پژوهش با تبیین این موضوع ادعا میکند مهمترین عامل تاثیرگذار در تغییر دیدگاه و ادراک مردم یک کشور نسبت به دیگری (تنشزدایی از پایین)، ارتباطات میان فرهنگی است که با افزایش آگاهی و شناخت ملتها از یکدیگر و رفع سوءتفاهمات احتمالی، زمینه را برای مشروعیت تصمیم دولتها به تنشزدایی با «دیگری» فراهم میکند. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای است.
تنشزدایی,فرهنگ,ارتباطات میان فرهنگی,دیپلماسی فرهنگی,سازهانگاری
https://www.iisajournals.ir/article_49400.html
https://www.iisajournals.ir/article_49400_0d92b042f4a680b5b024bc6ec55bb161.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
جایگزینی نفوذ آمریکا به جای انگلیس در ایران (1979-1953)
59
100
FA
اصغر
جعفری ولدانی
استاد دانشگاه علامه طباطبایی
ajv1390@yahoo.com
محسن
پیرهادی
دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
از آغاز جهانگشایی قدرتهای استعماری غربی، ایران نیز به عرصه کشمکش این قدرتها بر سر نفوذ تبدیل شد. رقابتهای درونی قدرتهای مدرن اروپایی و از طرفی ضعف نسبی کشور، تاریخی توام با تقلای قدرتهای بزرگ برای نفوذ در ایران را رقم زده است. وقوع انقلاب صنعتی و تحولات ناشی از آن بر ثروت و قدرت دولتهای غربی افزود که پیامدهایی حیاتی برای دیگر مناطق جهان از جمله خاورمیانه و خلیج فارس، داشت. جلوه اصلی این مسأله عبارت بود از یک قرن رقابت دو قدرت روسیه و انگلیس در ایران و آنچه باقی گذاشت، خاطره تلخ و کینه عمیق از حضور بیگانگان در ذهن و قلب مردم ایران بود که آثار آن بر روند سیاستگذاری کنونی ایران نیز مشهود است. آنچه موضوع پژوهش حاضر را به این خاطره تاریخی مرتبط میسازد انگیزهای است که دولتمردان ایرانی را بر آن داشت تا با فراهمساختن زمینه حضور قدرتی ثالث و بازکردن پای نیروی سوم به صحنه سیاسی ایران قواعد بازی در این زمینه را اندکی پیچیدهتر سازند، شاید از این رهگذر بتوانند مانع از مصالحه و امتیازگیری از دو قدرت قدیمی و دو مداخلهگر کارکشته در مسایل ایران شوند. از سال 1935 تا سه دهه پس از آن ایالات متحده پرنفوذترین قدرت خارجی در ایران بود. بررسی علل جایگزینی این کشور به جای نفوذ سنتی و دیرینه انگلیس در ایران مقاله اصلی رساله حاضر است. نظریه موازنه تهدید استفن والت به عنوان مبنای نظری و مفهومی مورد استفاده قرار گرفته است. برای گردآوری داده از روشهای کتابخانهای و اسنادی بهره گرفته شده است.
قدرت ثالث,گسترش نفوذ,موازنه تهدید,متحد استراتژیک
https://www.iisajournals.ir/article_45863.html
https://www.iisajournals.ir/article_45863_e257ee1924e9ffa1b7a16e8f02a53f9b.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
تحرکبخشی به دیپلماسی دفاعی در پرتو فرصتها و تهدیدات برنامه اقدام سازمان ملل و تاثیر آن بر امنیت نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران
101
128
FA
مهدی
ذوالفقاری
عضو هیئت علمی دانشگاه لرستان
zolfaghari118@gmail.com
ایمان
خسروی
کارشناسی ارشد روابط بینالملل و پژوهشگر مسائل راهبردی
iman66_khosravi@yahoo.com
امروزه سلاحهای کوچک و سبک به صورت غیرمستقیم جایگزین سلاحهای کشتارجمعی گردیدهاند. حجم بالای تلفات انسانی، کمک به ایجاد و گسترش جرایم سازمانیافته، توقف توسعه اقتصادی، اجتماعی و اشاعه تروریسم توسط سلاحهای کوچک و سبک، در نهایت منجر به اقداماتی برای محدودیت انتقال غیرقانونی این سلاح در سطح بینالمللی گردید. برنامه اقدام به عنوان شاخصترین روند بینالمللی در این خصوص، مجموعهای از تهدیدات و فرصتها را برای حاکمیت و امنیت دفاعی کشورها ایجاد نموده است. در این مقاله براساس روش توصیفی-تحلیلی تلاش خواهد گردید، در پرتو نقش فعال دیپلماسی دفاعی به بررسی تهدیدات و فرصتهای برنامه اقدام و تاثیر آنها بر امنیت دفاعی ایران و در نهایت تطبیق آنها با راهبرد دفاعی کشور پرداخته شود. این تحقیق نشان خواهد داد که اهدافی که در ایجاد و روند برنامه اقدام مطرح شده است، ابهامات و تهدیداتی چون ایجاد شفافیت، صدور جواز برای فعالیت واسطهها، ردیابی سلاحهای کوچک و سبک وگسترش حوزه برنامه اقدام برای سیاست دفاعی ما به همراه دارد و در مقابل حمایت از حقوق بشردوستانه، مقابله با تروریسم، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تمرکز بر مبارزه تقاضای سلاحهای کوچک و سبک، اقدامات همکاریجویانه در سطوح ملی، منطقهای و جهانی فرصتهایی است که ایران میتواند با بهرهگیری از دیپلماسی دفاعی و در مطابقت با راهبرد دفاعی خود، برای تثبیت امنیت ملی و ارتقای توان دفاعی از آنها استفاده نماید.
برنامه اقدام,امنیت دفاعی,دیپلماسی دفاعی,سلاحهای کوچک سبک,قدرت نظامی
https://www.iisajournals.ir/article_45866.html
https://www.iisajournals.ir/article_45866_bf3308a7a26216465d12be680d68684a.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
ایران- عراق: چشم اندازی بر راهبردی شدن مناسبات دوجانبه
129
162
FA
سیدشمسالدین
صادقی
استادیارگروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، کرمانشاه.
مهری
مارابی
کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه رازی، کرمانشاه
نرگس
اکسا
کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی
nargsaksa@yahoo.com
کشور عراق به دلیل وزن ژئوپلیتیکی و ظرفیت بالقوه اقتصادی، یکی از بازیگران مهم در منطقه خاورمیانه است. حمله نظامی آمریکا به عراق و سقوط صدام درمارس2003 سبب تحولات ژئوپلیتیکی نوینی نه تنها در سیاست خارجی این کشور، بلکه در روابط با همسایگان شد و فرصتهای جدیدی را برای سرآغاز مناسبات راهبردی با ایران فراهم کرد. تهران نیز ضمن استقبال از تحولات جدید در عراق پس از صدام، درپی گسترش مناسبات درعرصههای مذهبی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی برآمد. بهرغم افزایش رقابتهای منطقهای ناشی از خلاء قدرت در عراق و حضور عربستان سعودی به عنوان رقیب استراتژیک ایران در منطقه، بسترهای اصلی برای ایجاد اتحاد راهبردی درمناسبات ایران- عراق به دلایلی بیش از هر زمان دیگری مُهیا است: نخست، تحولات عراق نقش کلیدی در مسائل سیاسی- امنیتی ایران همچون حفظ امنیت، تمامیت ارضی و مقابله با تروریسم دارد. دوم، اشتراکات فرهنگی، پیوندهای مذهبی و مبادلات اقتصادی در ایجاد اتحاد راهبردی دو کشور نقشی مهم دارند. با توجه به این مهم، پژوهش حاضر به تبیین عناصر و متغیرهای اثرگذار بر اتحاد راهبردی دو کشور میپردازد. پرسش اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: در پرتو تحولات سیاسی پس از صدام تا چه میزان امکان اتحاد راهبردی در مناسبات دو کشور ایران و عراق وجود دارد؟ فرضیه پژوهش: " با توجه به اشتراک مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و مسائل امنیتی، دو کشور ایران و عراق میتوانند در راهبرد بلندمدت مناسبات سیاسی خود مکمل واقع شده و به اتحاد راهبردی دست یابند". روش تحقیق در این پژوهش، تبیین علّی و نوع پژوهش کاربردی است.
ایران,عراق,امنیت,اتحاد,راهبرد
https://www.iisajournals.ir/article_45860.html
https://www.iisajournals.ir/article_45860_551f180814ef42b44e502d5b4651b5e5.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
چین از ثروت به توسعه طلبی دریایی
163
186
FA
محمد
تقیزادهانصاری
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات
به طور کلی چین در طول تاریخ پیوسته یک امپراتوری قدرتمند محسوب میشده است. در پی انقلاب صنعتی دولتهای مدرن غربی قابلیتهای نظامی نوینی کسب کردند که آنها را به پیشروی در دریاها قادر مینمود. در میانه قرن نوزدهم کرانههای دریایی چین که برای قرنها به سبب وسعت اقیانوسها سبب امنیت خاطر امپراتوری چین از جانب مرزهای جنوبی و جنوب شرقی میشد به حوزهای برای افزایش آسیب پذیری های چین در برابر قدرتهای استعماری غرب تبدیل شد. تا قرن نوزدهم در پی انقلاب صنعتی کسب قدرت دریایی به مشخصهای برای قدرتهای بزرگ تبدیل شده بود. نیروی دریایی انگلستان و دیگر قدرتهای استعمارگر غربی نقشی کلیدی در شکست دادن چین در میانه قرن نوزدهم ایفا کرد. به طور کلی در عصر مدرن یک الگوی تاریخی در این زمینه شکل گرفته است که قدرتهای بزرگ غالبا قدرتهایی دریایی نیز هستند. این مقاله به تحول در نیروی دریایی چین پرداخته است و این گونه نتیجه گیری میکند که ثروت و گسترش منافع چین در طول بیش از سه دهه گذشته منابع و نیز ضرورتهای امنیتی پکن را برایتبدیل شدن به یک قدرت دریایی بسط داده است.
چین,قدرت دریایی,توسعهطلبی,قدرت بزرگ,استراتژی
https://www.iisajournals.ir/article_45849.html
https://www.iisajournals.ir/article_45849_9892659dd1a63769e94f8e70d7058df3.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
تأملاتی غیرغربی بر نظریههای روابط بینالملل
187
210
FA
رحمت
حاجیمینه
استادیار روابط بین الملل، داشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شرق
در طول سالهای اخیر، مطالعات روابط بینالملل شاهد تلاشهای فکری گسترده اما پراکندهای درباره وضعیت نظریهپردازی در این رشته بوده است. نظریهپردازی در روابط بینالملل جایگاه خود را با تعیین مرزها در داخل علوم اجتماعی، تمایز بین آنچه در داخل دولت اتفاق میافتد و آنچه در خارج از آن در نظام بینالملل رخ میدهد، تثبیت کرده است. اما به لحاظ قلمرو مکانی، تقاضاهایی برای توسعه مرزهای این دانش و روشهای دانشپژوهشی در این حوزه مطرح شدهاند، که نتوانستهاند به جایگاهی قابل توجه دست پیدا کنند. در راستای تبیین این موضوع و پاسخ به این سوال که چرا دانش روابط بینالملل غیرغربی در این حوزه غایب است؟ در این مقاله نخست مجموعهای از استدلالها مبنی بر غیبت نظریههای غیرغربی ارائه شدهاند؛ به گونهای که ویژگیهایی از جمله متغیرهای فرهنگی، اجتماعی و ساختاری کشورهای غیرغربی که نگاه به روابط بینالملل را متفاوت میسازند، بررسی میشوند. سپس، با ارائه خوانشهای غیرغربی از برخی مفاهیم کلیدی از قبیل جنگ و منازعه، دولت، حاکمیت و ملیگرایی استدلال میشود که جستجوی ابزار مفهومی مناسبتر جهت فهم امور جهانی، مستلزم مشمولیت خوانشهای دیگر از رویکردهای روابط بینالملل است. ابزار مفهومی جدیدی که در راستای نیاز به تفکری متمایز درباره نظریههای روابط بینالملل در بافتهای غیرمرکزی رشد کرده باشد.
نظریههای روابط بینالمل,کشورهای در حال توسعه,دیدگاه انتقادی,جنگ و مناز عه,دولت,حاکمیت,ناسیونالیسم
https://www.iisajournals.ir/article_45850.html
https://www.iisajournals.ir/article_45850_ad225a2ff6fa33d7c816d6fbd58fdbcb.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
بحران نظریّهپردازی در روابط بینالملل؛ بستری مساعد برای اندیشهورزی اسلامی
211
236
FA
محسن
اسلامی
استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
mohsen-eslami@gmail.com
محمد
داوند
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
davand.uk.ac.ir@gmail.com
حجت
داوند
دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
h.davand@modares.ac.ir
استدلال اصلی این مقاله بر این مبنا استوار است که نظریّههای کلان روابط بینالملل از تحلیل بسیاری از ابعاد و زوایای موضوعات فرازمانی و فرامکانی (جنگ و صلح) و همچنین دغدغههای جدید (مشکلات محیط زیستی، شیوع بیماریهای واگیردار، ماهیّت جنگهای آینده و وضعیّت قربانیان درآن و ...) بازماندهاند. این موضوع سبب شده است تا جهانبینیهایی شکل گیرند که اساس مساله شناخت در روابط بینالملل را به چالش کشند. رویکردهای اخیر، وضع موجود را یا به این دلیل که وضعیّت مطلوب نبوده و یا ارتباط مستقیمی با قدرت دارد؛ نپدیرفته و عملاً باعث ایجاد خلأ در نظریّهپردازی برای رشته روابط بینالملل گشتهاند. در این بین، اندیشمندان دین مبین اسلام، با طراحی واقعیّتهای صحنه روابط بینالملل، امکان نظریّهپردازی اسلامی برای روابط بینالملل را در اخذ مواضع متعادل اسلامی بین دو طیف واقعگرایی و آرمانگرایی میدانند. اسلام، برای انسان این هویّت را قائل گردیده است تا صحنه روابط بینالملل را بدون هیچگونه تأثیر و تأثر از ملاحظات قدرت بشناسد و منابع شناخت از عقل گرفته تا وحی و فقه را در راستای تأمین عدالت و سعادت انسان و جامعه معرفی نماید.
نظریّهپردازی,اسلام,میانهروی,خدامحوری,روابط بینالملل
https://www.iisajournals.ir/article_45851.html
https://www.iisajournals.ir/article_45851_b5db0bef765ca2ab18787ae7964e4bce.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
ضرورت و بایستههای مطالعات صلح از دیدگاه حقوق بینالملل
237
266
FA
پوریا
عسکری
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
pouria.askary@gmail.com
یلدا
خسروی
دانشجوی دکتری رشته حقوق بینالملل عمومی دانشگاه علامه طباطبایی
صلح در مفهوم کلاسیک خود، به «نبود جنگ» تعبیر شده که امروزه به آن «صلح منفی» گفته میشود. منشور ملل متحد همینگونه از صلح را ارج نهاده و مهمترین هدف سازمان را به صراحت در بند 1 ماده 1، حفظ صلح و امنیت بینالمللی قرار داده است و شورای امنیت نیز با اختیاراتی کمنظیر در جهت اعتلای این هدف مجهز شده است. از سوی دیگر، بند 3 ماده 2 منشور از کلیه اعضاء ملل متحد میخواهد که اختلافات خود را با توسل به شیوههای مسالمتآمیزی حل و فصل کنند که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت را به خطر نیفکنند. از سال 1945 و تأسیس سازمان ملل متحد به این طرف، آنچه به عنوان حقوق بینالملل مدرن در دانشگاهها و از جمله در نظام آکادمیک ایران تدریس شده، تا حد زیادی از همین الگوی مصرّح در بند 3 ماده 2 منشور نشأت گرفته و آنچه از صلح مدنظر است، غالباً همان مفهوم منفی صلح است که در زمان تعارض، بر عدالت رجحان داده شده تا تهدیدات علیه امنیت بینالمللی خنثی شوند. این در حالی است که مفهوم صلح اعم است از «صلح منفی» و «صلح مثبت»؛ در چهارچوب «صلح مثبت» نه تنها عدالت در تعارض با صلح قرار نمیگیرد، بلکه تحقق عدالت لازمه ایجاد صلح ساختاری است. این نگاه و قرائت جامع است که موضوع مطالعات صلح قرار گرفته و به زعم یوهان گلتونگ نروژی که وی را پدر مطالعات صلح در جهان نام نهادهاند، از دهه 1950 به این سو، رفتهرفته جای خود را در مباحث و محافل دانشگاهی باز کرده و امروزه به یکی از مهمترین گفتمانها در سطح آموزش عالی بدل شده است. در آموزش صلح، علاوه بر محتوا، چهارچوب و شکل آموزش نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. لذا برای انتقال مفاهیم فوقالذکر نظام آموزشی نیز باید صلحمدار و از خشونت ساختاری بری باشد. در نتیجه، شناسایی عوامل خشونت ساختاری در نظام آموزش عالی و برطرفنمودن آن باید توأم با اصلاح محتوا صورت پذیرد. ما در این مقاله ضمن تأکید بر اهمیت مطالعات صلح در جهت تقویت نظام آموزش عالی حقوق بینالملل و حقوق بشر در ایران، با بررسی الگوهای موجود، به ارائه پیشنهادهایی در جهت ارتقاء سطح کیفی و اصلاح الگوهای آموزش صلح و مطالعات صلح در نظام دانشگاهی ایران خواهیم پرداخت.
مطالعات صلح,صلح ساختاری,حقوق بینالملل,نظام آموزش عالی ایران,حقوق بشر
https://www.iisajournals.ir/article_45852.html
https://www.iisajournals.ir/article_45852_bd720ae46cf53d8bfa4b5dec67803025.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
6
22
2017
02
19
عوامل مؤثر در ایجاد بیثباتی سیاسی و امنیتی منطقه خلیجفارس
267
293
FA
عبدالرضا
فرجی راد
0009-0003-5013-9975
دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
a.farajirad@yahoo.com
سید مصطفی
هاشمی
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد سلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
m.hashemi2006@gmail.com
در منطقه ژئوپلیتیک خلیجفارس عوامل بسیاری توان برهمزدن ثبات سیاسی و امنیتی منطقه را دارد. هر یک از عوامل دارای ابعاد متفاوتیاند و در سطوح متفاوتی قرار دارند. با اینحال در منطقه خلیجفارس، مهمترین عاملی که ساخت ذهنی منطقه را تشکیل داده ”رقابت“ است و به عنوان عامل فرادست؛ دیگر عوامل بیثبات را تحتالشعاع خود قرار میدهد. سئوال اصلی پژوهش این است که ناپایداری و بیثباتی در منطقه خلیجفارس ریشه در چه عواملی دارد و آیا عاملی وجود دارد که بتواند دیگر عوامل را تحتالشعاع خود قرار دهد و به عنوان عامل اصلی در بیثباتی منطقه به حساب آید؟ فرضیه مقاله در پاسخ به سئوال پژوهش این است که عوامل متعددی در منطقه وجود دارد که باعث بیثباتی در منطقه شدهاند با اینحال مهمترین عاملی که ظرفیت ایجاد ثبات و یا بیثباتی در منطقه خلیج فارس را دارد، ”نظام ژئوپلیتیک“ منطقه است و هر یک از نظامهای سیاسـی منطـقه در تلاشند تا به یک جایـگاه برتر در این ساختار ژئوپلیتیک برسند. نظامهای متعدد امنیتی ناشی از ساختار ژئوپلیتیکی و نظم ژئوپلیتیک دوقطبی منطقهای بوده و زمینه اصلی بروز چالشهای سیاسی در منطقه میباشد؛ درحالیکه تغییر ساخت ژئوپلیتیک منطقه منجر به تغییر نظام امنیتی منطقه شده و رویکرد سیاست خارجی دولتهای منطقه، ظرفیت خنثیسازی و بلااثر کردن عوامل تنشزای منطقه را خواهد داشت و بستر را برای ایجاد ثبات امنیتی و سیاسی در این منطقه فراهم مینماید. مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای نظیر کتب، مقالات، اینترنت و مصاحبه با اساتید و نخبگان دانشگاهی مورد نگارش درآمده است.
منطقه خلیجفارس,رئالیسم تهاجمی,رئالیسم تدافعی,امنیت,ساختار ژئوپلیتیک
https://www.iisajournals.ir/article_45867.html
https://www.iisajournals.ir/article_45867_d6ea6749ef9a0bc49da98631634a7f06.pdf