چکیده
در سالهای اخیر شاهد رشد اقتصادی و نظامی چین بودهایم. استراتژی کلان چین همواره بر سیاستهایی برای بدلشدن به یک قدرت جهانی تأکید دارد. سیاستهای چین ابتدا حول محور بیارزش ساختن نظم منطقهای ساختهشده توسط آمریکا، دوم در تلاش برای شکلدادن به نظم منطقهای جدید و قدرتگرفتن در منظقه و اتخاذ سیاست گسترش و پیشیگرفتن از آمریکا بوده است. تلاشهای چین برای برهمزدن موازنه قدرت نظامی و اقتصادی به تیرگی روابط آمریکا و چین انجامید و در نهایت منجر به شروع جنگ تجاری در سال ٢٠١٨ شد. با شروع جنگ تجاری، آینده روابط سیاسی و اقتصادی چین و آمریکا در هالهای از ابهام قرار گرفت. چین نه تنها باید به دنبال جایگیزنکردن بازارهای مصرفیاش باشد، بلکه میتواند با قدرتبخشیدن به روابط سیاسی، اقتصادی و نظامیاش با کشورهای منطقه، نه تنها برنامه یک کمربند یک جاده خود را تقویت کند، بلکه با نزدیکی به کشورهای نفتخیز، امنیت انرژی خود را نیز تأمین نماید. بنابراین آیا میتوان متصور شد با تیرگی روایط بین چین و آمریکا، رابطه ایران و چین نزدیکتر میشود؟ با بهرهگیری از رویکردی تبیینی-تحلیلی و کاربست نظریۀ سازهانگاری، مطابق فرضیۀ این پژوهش، شباهتها و نیازهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و چین میتواند عامل مهمی در شکلگیری ائتلاف بین دو کشور باشد چرا که ایران میتواند از حمایت چین برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند و در نقطه مقابل چین هم میتواند از ایران برای تأمین امنیت انرژی، پیشبرد برنامه یک کمربند و یک جاده و نیرویی برای مقابله با سیاستهای پیشروی آمریکا در منطقه استفاده کند.
کلیدواژهها