چکیده
موازنه منطقهای یکی از اصلیترین موضوعات مورد بحث نظریهپردازان روابط بینالملل و امنیت ملی محسوب میشود. هریک از نظریه پردازان تلاش دارند تا جلوههایی از موازنه قدرت را تبیین نمایند. برخی از آنان اعتقاد دارند که ساختار نظام بینالملل بدون وجود توازن، ادامه پیدا نخواهدکرد. برخی دیگر، براین اعتقادند که تاکید بر موازنه منطقهای توسط قدرتهای بزرگ به معنای نادیده گرفتن ضرورتهای رفتار استراتژیک کشورهای منطقهای محسوب میشود. بنابراین مداخلهی قدرتهای بزرگ در فرایند توازن منطقهای، شاخصهای تئوریک و تحلیلی موازنه قدرت را ناکارآمد میسازد.
از سوی دیگر، ژئوپلیتیسینها نیز در چگونگی تعامل نیروهای جغرافیایی، سیاسی و راهبردی تاکید دارند. زمانی که مولفههای یادشده در سیاست دفاعیـ امنیتی کشورها با تغییر روبه رو میشود، طبیعی است که شکلبندیهای ژئوپلیتیکی نیز با تغییر همراه خواهد شد. این امر، موازنه قدرت منطقهای را تغییر خواهد داد. اگر تغییر در موازنه قدرت گسترده و فراگیر باشد، درآن شرایط زمینه برای شکلگیری منازعات منطقهای به وجود میآید. بنابراین ژئوپلیتیسینها نیز همانند نظریه پردازان روابط بینالملل بر ضرورت توازن قدرت برای تداوم تعادل و ثبات منطقهای تاکید دارند.
حوزههای منطقهای به عنوان سطح میانی منطقه ژئوپلیتیکی محسوب میشوند. بنابراین، توازن قدرت در سطوح میانی نظام بینالملل در شرایطی انجام میگیرد که هیچ یک از بازیگران منطقهای به برتری قدرت دست پیدا نکنند. این امر، بیانگر آن است که اگر کشوری در محیط امنیت منطقهای به قدرت مازاد دست پیدا کند، در آن شرایط موازنه منطقهای تغییر پیدا خواهدکرد.